210/

داشتم به خانواده می‌گفتم فلانی پیام داده بیا دوباره دوست باشیم و یه جوری پیام داده انگار دوست پسر سابقمه و اینا (داستانش خیلی بامزه‌اس ولی حال ندارم اینو بگم) بعد مامانم گفت: تو عرضه‌ی دوست پسر داشتن نداری. وقتی رفته بودیم همدان عروسی فلانی، دوست پسر فلانی از تهران اومد برش داشت رفتن با هم بستنی خوردن.

بعد من اینجوری بودم که: به خاطر یه بستنی؟ به خدا تو تهران هم بستنیا خوشمزه‌ان!

خب منی که یکشنبه‌ها کلاس رفتن و اومدنم به اندازه‌ی یه همدان رفتن طول می‌کشه، اگر وقت اضافه داشتم بیشتر پیانو تمرین می‌کردم دیگه. مریم هم گفت من اگه وقت اضافه برای دوست‌پسر داشتم به جاش می‌خوابیدم! اینم درسته.

تازه راجع به پولش حرف نمی‌زنم! قرار گذاشتن تو این گرونیا پول می‌خواد مادر من. من اگه پول اضافه داشتم بیشتر پس‌انداز می‌کردم تو کره قرار می‌ذاشتم خب. تازه اونجا بیشتر کیف میده.

نوشته شده در  دوشنبه پنجم دی ۱۴۰۱ساعت 23:18 به قلم میرا