217/ نشانه‌ها

چیزهای زیادی هستن که تورو یادم میارن. چیزای مهم و چیزهای احمقانه‌ی زیادی. مثل ماگ‌های کنار خیابون فرصت شیرازی. مثل ماژیک مایلدلاینر. مثل قهوه فرانسه و مقدار موردنیاز قهوه برای موکاپات. مثل تمام پسرهای تو خیابون که مردونه لباس می‌پوشن و مخصوصا مثل کاپشن سورمه‌ای. مثل مانی هیست. مثل عینک خرخونی. مثل مک بوک، مثل معده‌درد، مثل قرمه‌سبزی. مثل بهار و مثل زمستون. حتی امروز از جلوی یه کلمه‌ی کاملا بی‌ربط بهت رد شدم و یادت افتادم. به این فکر کردم که اگه تو این کلمه رو می‌دیدی چه فکری می‌کردی. الان دیگه حتی شهرها و کشورهای مختلف هم داره بهشون اضافه میشه چون داری دونه دونه فتحشون می‌کنی. فکر کنم دور نیست زمانی که حتی با شنیدن سئول و بی‌تی‌اس هم یادت بیوفتم. و این بده! خیلی بده.

نوشته شده در  شنبه دهم دی ۱۴۰۱ساعت 19:32 به قلم میرا