140/ تو یه جعبه می‌خوام زندگی کنم.

هر چه‌قدر هم وضعیتم ف*کدآپ باشه، حداقلش اینه آدمایی رو تو زندگیم دارم که یادم می‌اندازن کی هستم و چی می‌خوام.

وقتی استاد گفت چرا این قطعه رو حفظ نکردی؟ مگه قرار نیست اینو برای جومونگ و سرزمینش بزنی؟ از الان باید حفظش کنی دیگه؛

وقتی تو کلاس سجونگ یادم افتاد زندگی معمولی که توش شوخی‌های معمولی می‌کنیم چه شکلیه؛

وقتی کیانا بهم پیام داد و گفت به روزهای خوب امیدوار باش؛

نمی‌تونم تمام این‌هارو نشونه در نظر بگیرم؟ نمی‌تونم به خودم بگم با وجود اینکه زندگی الان آشغال دونیه، توانایی تغییرشو دارم؟ نمی‌تونم تا وقتی دوباره از ته دل می‌خندم، تو یه جعبه خوشخیالی زندگی کنم؟

نوشته شده در  یکشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۱ساعت 22:37 به قلم میرا