125/ مایی که با هم آواز خوندیم...

پیش هر کدوم از بچه‌ها یه تیکه از وجودم رو جا میذارم. امروز از نصفشون جدا شدم و نصف وجودم رفت؛ برای همین خیلی احساس خالی بودن می‌کنم.

راستش دلم می‌خواد بزرگ شدنشون رو ببینم، دلم می‌خواد ۱۰-۲۰ سال دیگه هم بهم پیام بدن و راجع به زندگیاشون برام حرف بزنن. دلم می‌خواد تا ابد باهاشون در ارتباط باشم ولی این دنیا برای برآورده کردن همچین آرزویی بیش از حد ناتوانه.

نوشته شده در  دوشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۱ساعت 22:19 به قلم میرا