84/ My Liberation Notes

"اگه تصور کنم که اینجا نشستم و دارم کنارت کار می‌کنم، حتی چیزای وحشتناکی مثل این هم قشنگ میشن. کار قابل تحمل میشه. دارم نقش زنی رو بازی می‌کنم که بقیه دوستش دارن. زنی که هر چیزی که نیاز داره رو داره. الان، من کسی رو دوست دارم و اون آدم از من حمایت می‌کنه. پس باید فکر کنم در آرامشم. من که همین الان هم از وقت‌هایی که با تو می‌گذرونم لذت می‌برم. می‌خوام این‌طوری بهش فکر کنم. به جای گذروندن روزای سخت و خسته‌کننده بدون تو، بهتر نیست که به جاش به تو فکر کنم؟

حتی اگه سئول هم زندگی می‌کردم، همین زندگی‌ای که الان دارم رو می‌داشتم و هچ‌کس هم بهم علاقه‌مند نمیشد و نخواهد شد. حس می‌کردم اگه مدت طولانی همینجوری زندگی کنم، پیر میشم و می‌میرم. برای همین تو رو به وجود آوردم. تو کسی هستی که یه روزی ملاقاتش می‌کنم. حداقل برای تو من اونقدرام معمولی نبودم، نه؟ من نمی‌دونم که تو کی هستی، حتی نمی‌دونم که تو کجایی و هیچ‌وقت هم نمی‌بینمت. تو کی هستی؟"

 

+ دفترچه خاطرات رهایی من - قسمت اول

نوشته شده در  جمعه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۱ساعت 14:51 به قلم میرا