93/ منتظر ترکیدن

خودم و زندگیم شدیم مثل باقلوای امروز.

گرون، نه چندان خوشمزه، پر از کثیف‌کاری، شکسته، ناامیدکننده و در معرض ترکیدن.

فکر می‌کردم اگه خودم رو تو فشار زیادی بذارم، همه چیز خوب میشه. ولی خب اون‌طوری که انتظار داشتم نشد. الان فقط منتظر ترکیدنم.

نوشته شده در  دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱ساعت 0:16 به قلم میرا